حس میکنم مثل یه بادکنک که نخش از دست صاحبش جداشده ، رها شدم
هبچ نخی از من به زندگی وصل نیست وقتی پای اضطراب هام میاد وسط
این نخ رو بگیر و به زندگی وصلش کن ، به امید و آرامش وصلش کن
خدایا ، پناهنده ی به تو هیچ وقت درمانده نمیشه مگه نه ؟
هر وقت از پس غم هام برنمیام ، هر وقت قد دغدغه هام از قدم بلند تر میشه و زورشون بیشنر ... همه چیز رو رهسپار تو میکنم
من ضعیفم ، ترسیدم و امید ها در من مردن ، دوباره زندم کن ...
من از اینکه دوباره شکست بخورم سخت میترسم
من رو هدایت کن به سمت راه درست لطفا